تمنای من

عزیز دلم امروز بعد از مدتها میخوام از کارهاونازو اداهات بگم.....عزیزدلم چند وقتی هست که به تنهایی مینشینی....بغل هیچ غریبه ای نمیری(حتی آشناها)بجز بابا واجی....همش دوس داری در حال گردش باشی....عاشق فرمون ودنده وترمز دستی ماشینی....عشقت به بابایی جوریه که هر وقت نیس مجبورم صدای ضبط شده اش رو برات بزارم....تو اوج گریه بابایی رو ببینی میخندی.....تو روروک خیلی سریع حرکت میکنی....عاشق قایم باشکی....عاشق موس وکیبورد کامپیوتری....تو اتاق اجی خیلی بهت خوش میگذره....هنوز دندون در نیوردی واین منو نگران میکنه....همه عاشقتن تمام مادرای مدرسه وبچه ها.....1تمناس و1دنیا عشقققققققققق


تاریخ : 10 اسفند 1392 - 06:08 | توسط : مامان وبابای تمنا | بازدید : 938 | موضوع : وبلاگ | 4 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام