زمینی شدن بهترین فرشته ی آسمونی

دختر زیبا ونازم امروز که364روز از زمینی شدنت میگذره میخوام مروری بر گذشته داشته باشم که لحظه به لحظه آن برایم شور ونشاط خاصی دارد

زمانی که هنوز هیچ تصمیمی بر زمینی شدنت نداشتی:

اجی کبریا از وقتی کلاس اول ابتدایی رو شروع کرد همش اصرار داشت که من 1اجی میخوام از او اصرار واز ما انکار(چون بابایی اصرار داشت که همین1دونه کافیست ودخترش باید در رفاه کامل باشه)خلاصه  با توجه به خواسته اجی کبریا وفشار اطرافیان تصمیم بر بچه دوم هم گرفته شد

اولین نشانه ها:

وقتی متوجه وجود نازنینت شدیم بیشتر از همه اجی کبریا ذوق کرد بگونه ای که از تصور خارج بود

------------

هفته اول چهارشنبه 3/8/91...........هفته دوم10/8..........هفته سوم17/8..........هفته چهارم24/8/..........هفته پنجم1/9..........ششم8/9........هفتم15/9..........هشتم22/9..........نهم29/9.........دهم6/10.......یازدهم13/10...........دوازدهم20/10.........سیزدهم27/10............چهاردهم4/11.......پانزدهم11/12.......شانزدهم18/12........هفدهم25/11.........هیجدهم2/12...........نوزدهم9/12......بیستم16/12.........بیست ویکم23/12.............یست ودوم30/12/91....بیست وسوم7/1/92...بیست وچهارم14/1/......بیست وپنجم21/1/...........بیست وششم28/1/.............بیست وهفتم4/2/.........بیست وهشتم11/2.........بیست ونهم18/2............سی25/2...........سی ویکم1/3...........سی ودوم8/3........سی وسه15/3........سی وچهارم22/3...........سی وپنجم29/3.....سی وششم5/4.....سی وهفتم12تیر........سی وهشتم19/تیر..................سی ونهم25 تیرر29

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اولین مراجعه به پزشک

13/9/91

شروع پرونده:

14/9/92

18/9/92.....18/10/92..........18/11/92.........25/11/91.........13/12/91..........23/12/92

20/1/92..........27/1/92..............28/2/92.......30/2/92..................12/3/92...............26/3/92...........

.8/4/92............16/4/92........24/4/92

---------------------------------------------------------------------------

روزهایی که به فاصله چند روز رفتم بخاطر کاهش وزن شدید وویار بد وفوق العاده وحشتناک بود

-------------------------------------------------

یکشنبه25/10/91برای ان تی رفتیم.................16/11/91با هزار امید برای جواب رفتیم که................وای که چه روز جهنمی وسختی بود روزی که پزشک احتمال داد که هستی من مشکل داره وباید آزمایشی دیگر داد...بدترین روز عمرمم.........وزیباترین روز زندگیم 24/12/91روزی که پزشک نوید سلامت نفس رو به ما داد.................براستی که چه دورانی بود

----------------------------------------

وووووووووووووووو.......روز 24/4/92

اونقدر استرس داشتم که دکتر ایلخاص اصرار داشت همین امشب برم بیمارستاناما..................من دوست داشتم بهترین لحظه زندگی25رقم بخورد چون اجی نازت هم25 بدنیا اومده بود

...........................................

وشیرین ترین لحظه ی ناب

25تیر1392......................ساعت12:42